منعقد کردن
ظاهر
عَبِرْماء ([؟] عبارت) «منعقد کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- فَرَجْدَن:❖ مورد فتح/گشایش شدن قرار دادن؛
- مثال. پیش از منعقد کردن قرارداد، هر دو طرف باید امضاءهایشان را در اسناد رسمی اعتبارسنجی کنند.معادل: پیشَز ([؟] پیش از) فَرَجْدَن (؟ مورد فتح/گشایش شدن قرار دادن) قَرَرْماء ([؟] مقرر شونده (قرارداد))، هردو طرف باید امضاءها اِشان ([؟] آنها/خودشان) را در اسناد رسمی بِعَبِرِجَنْد ([؟] مورد اعتبارسنجی شدن قرار بدهند).