نمویثتن
فارسی
مصدر
- ️تلفظ: /نِمویِثْتَن/📥 ریشه‌شناسی: نمویـ + ـثتن [※ فراثاء:مصدرساز/ثتن] ❖
- تعریف «نمویثتن». فرایند ثَبْتیدَن ([؟] مورد ثبت‌شدن قرار دادن) نمود چیزی با رنگ و قلمو: [💬یا بعبارتی «مورد مصورگری‌شدن قرار دادن»]
- مثال. نِمویِثْتَن (؟ مورد مصورگری‌شدن قرار دادن) چهره مادر بسیار مقدس ئِس ([؟] است).
عملواژه
- ️تلفظ: /نِمویِثْتَن/📥 بن ماضی، مضارع، و آینده مصدر «نمویثتن»: ▶ بن گذشته در گذشته «نمویثتن»: «{{:آواثاء:بنجثاء:نمویثتن/پیشگذشته}}»؛ بن گذشته «نمویثتن»: ↦«نِمویِثْت»↤؛ بن آینده در گذشته «نمویثتن»: «{{:آواثاء:بنجثاء:نمویثتن/پسگذشته}}»⟼«نِمویِث» (بن‌کنون «نمویثتن»)، ⟻؛ بن گذشته در آینده «نمویثتن»: «{{:آواثاء:بنجثاء:نمویثتن/پیشآینده}}»؛ بن آینده «نمویثتن»: ↦«نِمویِثْن»؛ بن آینده در آینده «نمویثتن»: ↤«{{:آواثاء:بنجثاء:نمویثتن/پسآینده}}»◀
- تعریف «نمویثتن». نمود چیزی را با رنگ و قلمو ثَبْتیدَن ([؟] مورد ثبت‌شدن قرار دادن): [💬یا بعبارتی «مورد مصورگری‌شدن قرار دادن»]
- مثال. از ساعت ده صبح فی‌نِمویِثَد (؟ دارد مورد مصورگری‌شدن قرار می‌دهد).
| عَمَلْواژه‌های اَنِجائی فَرْمانی سادی «نِمویِثْتَن»「؟」 🎯 💡 🌟 | |||||||
| نَهادْنَما | تَکْتایی | جَمِعْتایی | |||||
|---|---|---|---|---|---|---|---|
| یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] | یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آن‌ها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.] | ||
| مُثْبَت [※ فراثاء:عملواژه/فرمانی/مثبت] | - | آواثاء:بنمویث | - | - | آواثاء:بنمویثید | - | |
| طَرْدی [※ فراثاء:عملواژه/فرمانی/منفی/طردی] | - | آواثاء:ننمویث | - | - | آواثاء:ننمویثید | - | |
| حَذَری [※ فراثاء:عملواژه/فرمانی/منفی/حذری] | - | آواثاء:نانمویث | - | - | آواثاء:نانمویثید | - | |
ترجمه
ثَبْتیدَن (؟ مورد ثبت‌شدن قرار دادن) نمود
- ترجمه (معادل) انگلیسی «نمویثتن»: To paint
ردهها:
- صفحههای دارای پیوند خراب به پرونده
- واژهها
- واژه فارسی
- مصدر فارسی
- مصدر فارسی عملی
- مصدر فارسی عملی ناصریح
- مصدر فارسی عملی کنایی
- مصدر فارسی عملی کنادین
- مصدر فارسی عملی علنئا
- مصدر فارسی عملی ناصریح کنایی
- مصدر فارسی عملی ناصریح کنادین
- مصدر فارسی عملی کنایی کنادین
- مصدر فارسی عملی ناصریح کنایی کنادین
- مصدر فارسی عملی ناصریح علنئا
- مصدر فارسی عملی کنایی علنئا
- مصدر فارسی عملی کنادین علنئا
- مصدر فارسی عملی کنایی کنادین علنئا
- مصدر فارسی عملی ناصریح کنایی کنادین علنئا