آمیدن
ظاهر
مصدر «آمیدَن»، به معنی «مورد آمادهشدن برای شرایطی قرار دادن»، از «آمـ + ـیدن [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] » ساختهشده است؛ و بن گذشته (ماضی)، کنون (مضارع)، و آینده اش، به ترتیب، «آمید»، «آواثاء:آم»، و «آواثاء:آمین» میباشد.
فارسی
مصدر
- ️تلفظ: /آمیدَن/📥 ریشهشناسی: آمـ + ـیدن [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.]
- تعریف «آمیدن». فرایند دُرُسْتَن ([؟] درست کردن) وضعیت یا حالت چیزی برای هدف هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع): [💬یا بعبارتی «مورد آمادهشدن برای شرایطی قرار دادن»]
- مثال. آمیدَن (؟ مورد آمادهشدن برای شرایطی قرار دادن) دانشآموزان برای آزمون وظیفه آموزگاران ئَد ([؟] است).
عملواژه
- ️تلفظ: /آمیدَن/📥 بن ماضی، مضارع، و آینده مصدر «آمیدن»: ▶ «آمید» (بنگذشته «آمیدن»)، «آواثاء:آم» (بنکنون «آمیدن»)، «آواثاء:آمین» (بنآینده «آمیدن») ◀
- تعریف «آمیدن». وضعیت یا حالت چیزی را برای هدف هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) دُرُسْتَن ([؟] درست کردن): [💬یا بعبارتی «مورد آمادهشدن برای شرایطی قرار دادن»]
عَمَلْواژههای ناوَقْعائی فَرْمانی سادی «آمیدَن» 「؟」 🎯 💡 🌟 | |||||||
نَهادْنَما | تَکْتایی | جَمْعْتایی | |||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] | یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آنها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.] | ||
مثبت [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/مثبت] | - | آواثاء:بآم | - | - | آواثاء:بآمید | - | |
منفی [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/منفی] | - | آواثاء:نآم | - | - | آواثاء:نآمید | - |
ترجمه
دُرُسْتَن وضعیت یا حالت
- ترجمه (معادل) انگلیسی «آمیدن»: prepare
همصدرها
هممصدرهای ناصَریح «آمیدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
ناصَریح | کُنْمادین«ـمـ» [※ میانوند «ـمـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر ناگذرا استفاده میشود؛ مثل، «ذِکْرِمْدَن ([؟] متذکر شدن (دچار یادآوردن خود شدن))» در «احتمالا با این متن بِذِکْرِمَد ([؟] متذکر بشود)».] | آمِمْدَن ([؟] معناء:آممدن) | [[آممادن|آواثاء:آممادن]] ([؟] معناء:آممادن) | [[آمماندن|آواثاء:آمماندن]] ([؟] معناء:آمماندن) | [[آمماردن|آواثاء:آمماردن]] ([؟] معناء:آمماردن) | [[آممابدن|آواثاء:آممابدن]] ([؟] معناء:آممابدن) | [[آممژدن|آواثاء:آممژدن]] ([؟] معناء:آممژدن) |
کُنادین- | آمیدَن ([؟] مورد آمادهشدن برای شرایطی قرار دادن) | [[آمادن|آواثاء:آمادن]] ([؟] معناء:آمادن) | [[آماندن|آواثاء:آماندن]] ([؟] معناء:آماندن) | [[آماردن|آواثاء:آماردن]] ([؟] معناء:آماردن) | [[آمابدن|آواثاء:آمابدن]] ([؟] معناء:آمابدن) | [[آمژدن|آواثاء:آمژدن]] ([؟] معناء:آمژدن) | |
کُناشْتین«ـ*شـ» [※ میانوند «ـشـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر مجهول ناگذرا استفاده میشود؛ مثل، «بَهْرِشْتَن ([؟] استفاده شدن)» در «چسب هه ([؟] مذکور؛ یادشده) بِبَهْرِشَد (؟ استفاده میشود)».] | [[آمشتن|آواثاء:آمشتن]] ([؟] معناء:آمشتن) | [[آماشتن|آواثاء:آماشتن]] ([؟] معناء:آماشتن) | [[آمانشتن|آواثاء:آمانشتن]] ([؟] معناء:آمانشتن) | [[آمارشتن|آواثاء:آمارشتن]] ([؟] معناء:آمارشتن) | [[آمابشتن|آواثاء:آمابشتن]] ([؟] معناء:آمابشتن) | [[آمژشتن|آواثاء:آمژشتن]] ([؟] معناء:آمژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـش*ـ» [※ میانوند «ـشـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر مجهول گذرا استفاده میشود؛ مثل، «خُورِشانْدَن ([؟] مورد خوردهشدن به علت سوقیافتگی قرار دادن)» در «علی غذا اَم ([؟] من/خودم) را خُورِشانْد ([؟] مورد خوردهشدن به علت سوقیافتگی قرار داد)».] | - | - | [[آمشاندن|آواثاء:آمشاندن]] ([؟] معناء:آمشاندن) | [[آمشاردن|آواثاء:آمشاردن]] ([؟] معناء:آمشاردن) | [[آمشابدن|آواثاء:آمشابدن]] ([؟] معناء:آمشابدن) | [[آمشژدن|آواثاء:آمشژدن]] ([؟] معناء:آمشژدن) |
هممصدرهای نااَثَری «آمیدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
نااَثَری | کُنْمادین«ـفمـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/فم] | [[آمفمدن|آواثاء:آمفمدن]] ([؟] معناء:آمفمدن) | [[آمفمادن|آواثاء:آمفمادن]] ([؟] معناء:آمفمادن) | [[آمفماندن|آواثاء:آمفماندن]] ([؟] معناء:آمفماندن) | [[آمفماردن|آواثاء:آمفماردن]] ([؟] معناء:آمفماردن) | [[آمفمابدن|آواثاء:آمفمابدن]] ([؟] معناء:آمفمابدن) | [[آمفمژدن|آواثاء:آمفمژدن]] ([؟] معناء:آمفمژدن) |
کُنادین«ـفـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/ف] | [[آمفتن|آواثاء:آمفتن]] ([؟] معناء:آمفتن) | [[آمفادن|آواثاء:آمفادن]] ([؟] معناء:آمفادن) | [[آمفاندن|آواثاء:آمفاندن]] ([؟] معناء:آمفاندن) | [[آمفاردن|آواثاء:آمفاردن]] ([؟] معناء:آمفاردن) | [[آمفابدن|آواثاء:آمفابدن]] ([؟] معناء:آمفابدن) | [[آمفژدن|آواثاء:آمفژدن]] ([؟] معناء:آمفژدن) | |
کُناشْتین«ـف*شـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/ف*ش] | [[آمفشتن|آواثاء:آمفشتن]] ([؟] معناء:آمفشتن) | [[آمفاشتن|آواثاء:آمفاشتن]] ([؟] معناء:آمفاشتن) | [[آمفانشتن|آواثاء:آمفانشتن]] ([؟] معناء:آمفانشتن) | [[آمفارشتن|آواثاء:آمفارشتن]] ([؟] معناء:آمفارشتن) | [[آمفابشتن|آواثاء:آمفابشتن]] ([؟] معناء:آمفابشتن) | [[آمفژشتن|آواثاء:آمفژشتن]] ([؟] معناء:آمفژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـشف*ـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/شف*] | - | - | [[آمشفاندن|آواثاء:آمشفاندن]] ([؟] معناء:آمشفاندن) | [[آمشفاردن|آواثاء:آمشفاردن]] ([؟] معناء:آمشفاردن) | [[آمشفابدن|آواثاء:آمشفابدن]] ([؟] معناء:آمشفابدن) | [[آمشفژدن|آواثاء:آمشفژدن]] ([؟] معناء:آمشفژدن) |
هممصدرهای اَثَری «آمیدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
اَثَری | کُنْمادین«ـخمـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خم] | [[آمخمدن|آواثاء:آمخمدن]] ([؟] معناء:آمخمدن) | [[آمخمادن|آواثاء:آمخمادن]] ([؟] معناء:آمخمادن) | [[آمخماندن|آواثاء:آمخماندن]] ([؟] معناء:آمخماندن) | [[آمخماردن|آواثاء:آمخماردن]] ([؟] معناء:آمخماردن) | [[آمخمابدن|آواثاء:آمخمابدن]] ([؟] معناء:آمخمابدن) | [[آمخمژدن|آواثاء:آمخمژدن]] ([؟] معناء:آمخمژدن) |
کُنادین«ـخـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خ] | [[آمختن|آواثاء:آمختن]] ([؟] معناء:آمختن) | [[آمخادن|آواثاء:آمخادن]] ([؟] معناء:آمخادن) | [[آمخاندن|آواثاء:آمخاندن]] ([؟] معناء:آمخاندن) | [[آمخاردن|آواثاء:آمخاردن]] ([؟] معناء:آمخاردن) | [[آمخابدن|آواثاء:آمخابدن]] ([؟] معناء:آمخابدن) | [[آمخژدن|آواثاء:آمخژدن]] ([؟] معناء:آمخژدن) | |
کُناشْتین«ـخ*شـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خ*ش] | [[آمخشتن|آواثاء:آمخشتن]] ([؟] معناء:آمخشتن) | [[آمخاشتن|آواثاء:آمخاشتن]] ([؟] معناء:آمخاشتن) | [[آمخانشتن|آواثاء:آمخانشتن]] ([؟] معناء:آمخانشتن) | [[آمخارشتن|آواثاء:آمخارشتن]] ([؟] معناء:آمخارشتن) | [[آمخابشتن|آواثاء:آمخابشتن]] ([؟] معناء:آمخابشتن) | [[آمخژشتن|آواثاء:آمخژشتن]] ([؟] معناء:آمخژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـشخ*ـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/شخ*] | - | - | [[آمشخاندن|آواثاء:آمشخاندن]] ([؟] معناء:آمشخاندن) | [[آمشخاردن|آواثاء:آمشخاردن]] ([؟] معناء:آمشخاردن) | [[آمشخابدن|آواثاء:آمشخابدن]] ([؟] معناء:آمشخابدن) | [[آمشخژدن|آواثاء:آمشخژدن]] ([؟] معناء:آمشخژدن) |