پرش به محتوا

کلفدن

از واژسین
نسخهٔ تاریخ ‏۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۳۶ توسط Hakhsin (بحث | مشارکت‌ها) (Hakhsin صفحهٔ کلفتن را به کلفدن منتقل کرد)

مصدر «کَلِفْدَن»، به‌معنی «مورد تکلیف‌شدن قرار دادن» می‌باشد؛ به‌عبارتی دیگر، فرایندی که در آن انجام کاری واجب یا ضروری بشود. این مصدر از «کلفـ + ـدن [ پسوند «ـدن/ـتن»، که «مَصْدَرْنَما» نامیده می‌شوند، نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه است.] » ساخته‌شده است.

; بن‌های تصریفی «کَلِفْدَن»

بن‌های تصریفی «کَلِفْدَن» به‌گونه زیر ساخته می‌شوند:

  • بُنْ‌پیشْگُذَشْتِه [ پایه فعل‌های گذشته در گذشته] : تعویض مَصْدَرْنَما «ـدن» با «ـتد» یا «ـتن» با «ـدت» ← «کَلِفِتْد»
  • بُنْ‌گُذَشْتِه [ پایه فعل ماضی] : مصدر بدون «ن» مَصْدَرْنَما ← «کَلِفْد»
  • بُنْ‌پَسْگُذَشْتِه [ پایه فعل‌های آینده در گذشته] : تعویض مَصْدَرْنَما «ـدن» با «ـِتْن» یا «ـتن» با «ـِدْن» ← «کَلِفِتْن»
  • بُنْ‌کُنون [ پایه فعل مضارع] : مصدر بدون مَصْدَرْنَما ← «کَلِف»
  • بُنْ‌پیشْآیَنْدِه [ پایه فعل‌های گذشته در آینده] : تعویض مَصْدَرْنَما با «ـِنْت» ← «کَلِفِنْت»
  • بُنْ‌آیَنْدِه [ پایه فعل آینده] : مصدر بدون «د» یا «تـ» مَصْدَرْنَما ← «کَلِفْن»
  • بُنْ‌پَسْآیَنْدِه [ پایه فعل‌های آینده در آینده] : تعویض مَصْدَرْنَما با «ـِنْن» ← «کَلِفِنْن»

فارسی

مصدر

  1. تعریف «کلفدن». فرایند دادن وظیفه هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) به کس یا سیستم هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع):‌ [💬یا بعبارتی «مورد تکلیف‌شدن قرار دادن»]
    🚀مثال. کَلِفِتْن (؟ معناء:کلفتن) اَنِجاژ ([؟] انجام) کارهای دشوار به انسان‌های ناتوان شایِسْناک ([؟] دارای شایستیت) نائَد ([؟] نیست).

عملواژه

  • 🗣تلفظ: /کَلِفْدَن/📥 بن ماضی، مضارع، و آینده مصدر «کلفدن»: بن گذشته در گذشته «کلفدن»: «کَلِفِتْد»؛ بن گذشته «کلفدن»: «کَلِفْد»؛ بن آینده در گذشته «کلفدن»: «کَلِفِتْن»«کَلِف» (بن‌کنون «کلفدن»)، ؛ بن گذشته در آینده «کلفدن»: «کَلِفِنْت»؛ بن آینده «کلفدن»: «کَلِفْن»؛ بن آینده در آینده «کلفدن»: «کَلِفِنْن»
  1. تعریف «کلفدن». وظیفه هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) را به کس یا سیستم هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) دادن:‌ [💬یا بعبارتی «مورد تکلیف‌شدن قرار دادن»]
    🚀مثال. دوشیدن روزانه گاوها را به دختر اَش ([؟] آن/آنرا) آواثاء:کلفت (؟ معناء:کلفت).
عَمَلْواژه‌های اَنِجائی نافَرْجامی سادی «کَلِفْدَن»「؟」 🎯 💡 🌟
نَهادْنَما تَکْتایی جَمِعْتایی
یکم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] دوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] سوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] یکم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] دوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] سوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آن‌ها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.]
قبل پیشْگُذَشْتِه [ فراثاء:عملواژه/زمانما/پیشگذشته] آواثاء:کلفتدم آواثاء:کلفتدی کَلِفِتْد آواثاء:کلفتدیم آواثاء:کلفتدید آواثاء:کلفتدند
گُذَشْتِه [ فراثاء:عملواژه/زمانما/گذشته] آواثاء:کلفدم آواثاء:کلفدی کَلِفْد آواثاء:کلفدیم آواثاء:کلفدید آواثاء:کلفدند
پَسْگُذَشْتِه [ فراثاء:عملواژه/زمانما/پسگذشته] آواثاء:کلفتنم آواثاء:کلفتنی آواثاء:کلفتند آواثاء:کلفتنیم آواثاء:کلفتنید آواثاء:کلفتنند
حال کُنون [ فراثاء:عملواژه/زمانما/کنون] آواثاء:کلفم آواثاء:کلفی آواثاء:کلفَد آواثاء:کلفیم
  1. تغییر_مسیر آواثاء:کلفت
آواثاء:کلفند
بعد پیشْآیَنْدِه [ فراثاء:عملواژه/زمانما/پیشآینده] آواثاء:کلفنتم آواثاء:کلفنتی کَلِفِنْت آواثاء:کلفنتیم آواثاء:کلفنتید آواثاء:کلفنتند
آیَنْدِه [ فراثاء:عملواژه/زمانما/آینده] آواثاء:کلفنم آواثاء:کلفنی آواثاء:کلفنَد آواثاء:کلفنیم آواثاء:کلفنید آواثاء:کلفنند
پَسْآیَنْدِه [ فراثاء:عملواژه/زمانما/پسآینده] آواثاء:کلفننم آواثاء:کلفننی آواثاء:کلفننَد آواثاء:کلفننیم آواثاء:کلفننید آواثاء:کلفننند
عَمَلْواژه‌های اَنِجائی فَرْمانی سادی «کَلِفْدَن»「؟」 🎯 💡 🌟
نَهادْنَما تَکْتایی جَمِعْتایی
یکم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] دوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] سوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] یکم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] دوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] سوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آن‌ها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.]
مُثْبَت [ فراثاء:عملواژه/فرمانی/مثبت] - آواثاء:بکلف - - آواثاء:بکلفید -
طَرْدی [ فراثاء:عملواژه/فرمانی/منفی/طردی] - آواثاء:نکلف - - آواثاء:نکلفید -
حَذَری [ فراثاء:عملواژه/فرمانی/منفی/حذری] - آواثاء:ناکلف - - آواثاء:ناکلفید -

ترجمه

دادن وظیفه هی (؟ حرف نکره مفرد و جمع)
  • ترجمه (معادل) انگلیسی «کلفدن»: To assign