آواثاء:عبداژ
ظاهر
عَبِرات ([؟] عبارت) «عبداژ» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- عَبْدیدَن:❖ مورد تبعیت شدن قرار دادن؛
- مثال. مومنین باید تنها خدا را عبادت کنند.معادل: ئُمِنْدِگان ([؟] ایمانآوردهها (مومنین)) بایَد ([؟] باید) تنها خدا را عَبِرات ([؟] عبارت) «عبداژ» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- کَبِّرْدَن:❖ عَبِرات ([؟] عبارت) «عبداژ» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- حلقه در الگو پیدا شد: الگو:×-
- حلقه در الگو پیدا شد: الگو:×-
همچنینی ببین خوش بودن؛ در کیف بودن؛ شادکام بودن
همچنینی ببین خوش گذراندن؛ حال کردن؛ لذت بردن؛ حال بردن؛ سرگرم شدن
).
همچنینی ببین سرگرم بودن؛ خوش بودن؛ در کیف بودن؛ شادکام بودن
؛
- مثال. همه اطاعت کردن مگر او که تکبر ورزید.معادل: همه طاعْدَنْد ([؟] مورد اطاعت قرار دادند) مگر او که حلقه در الگو پیدا شد: الگو:-*.
همچنینی ببین تکبر کردن؛ خود بزرگ بینی کردن؛ خود بینی کردن
(؟
عَبِرات ([؟] عبارت) «عبداژ» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):- کَبِّرْدَن:❖ عَبِرات ([؟] عبارت) «عبداژ» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- حلقه در الگو پیدا شد: الگو:×-
- حلقه در الگو پیدا شد: الگو:×-
همچنینی ببین خوش بودن؛ در کیف بودن؛ شادکام بودن
همچنینی ببین خوش گذراندن؛ حال کردن؛ لذت بردن؛ حال بردن؛ سرگرم شدن
).
همچنینی ببین سرگرم بودن؛ خوش بودن؛ در کیف بودن؛ شادکام بودن
؛
- مثال. همه اطاعت کردن مگر او که تکبر کرد.معادل: همه طاعْدَنْد ([؟] مورد اطاعت قرار دادند) مگر او که حلقه در الگو پیدا شد: الگو:-*.
همچنینی ببین تکبر ورزیدن؛ خود بزرگ بینی کردن؛ خود بینی کردن
).
همچنینی ببین طاعت کردن؛ بندگی گردن؛ ستایش کردن