عَبِرْماء ([؟] عبارت) «مچ کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- بارْتیدن:❖ مورد همخوان شدن قرار دادن؛
- 🗝️مثال. یک پیچ را با آن مهره مچ کردم.🔮معادل: یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) پیچ را با مهره هه ([؟] مذکور؛ یادشده) بارْتیدَم (؟ مورد همخوان شدن قرار دادم).