مدیاویکی:بدنه/هدفاء

از واژسین

چون برای بیان بدون ابهام منظورمان نیازمند تعداد زیادی واژه هستیم، و چون اگر واژه‌ها بشکل جزیره‌های معنایی مستقل باشند جدای از اینکه به خاطر سپردن و یادآوریشان دشوار بوده و عملا بدون استفاده می‌شوند، امکان بیان بی‌ابهام منظورمان را هم نخواهند داشت؛ بنظر بهترین راه برای ساختن واژه‌های جدید صرف کردن واژه‌های موجود است؛ مانند، مصدر «خوردن» که با چند «بُنْواجْ» [همان پیشوند، میانوند، و پسنوندها] به راحتی می‌تواند برای ساختن انواع فعل، مثل «خوردم»، صرف شود.

ولی حالا سوالی که پیش می‌آید این است که بهتره چه نوع-واژه‌هایی را برای ساختن چه نوع-واژه‌هایی صرف کنیم تا سیستم صرفمان خیلی بزرگ نشود و همچنین جدای از توانایی‌امان در نامیدن تقریبا همه چیز، واژه‌ها تا حدودی گویای مفهوم‌اشان نیز باشند، یا بعبارتی جزیره‌ای نشوند؟

بنظر، چون انسان‌ها هنگام ثبت و بیان منظورشان بیشتر بدنبال پاسخگویی به سه پرسش «کی؟»، «کِی؟»، و «چگونه؟» اند، بهتره همه چیز از نامیدن فرایندها، در قالب مصدرها، باشد و تمام نوع-واژه‌های دیگر، اعم از اسم، صفت، و قید، ازطریق صرف کردن مصدرها با کمک بُنْواجْ‌ها ساخته شوند.

جان کلام: برای بیان بی‌ابهام منظورمان بهتره فرایندها را نامگذاری کنیم (همان تعریف مصدرها)، و با تعیین قاعده‌های مناسب صرف، واژه‌های جدید مورد نیازمان را بسازیم؛ تا منظورمان را با کمترین ابهام ترسیم کنیم!

همه این کارها برای شناخت خودمان و جهانمان نیز سودمند است!