تمام کردن
ظاهر
عَبِرات ([؟] عبارت) «تمام کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- کَمِلْدَن:❖ مورد کاملشدن قرار دادن؛
- اَتِمْدَن:❖ مورد تمامشدن قرار دادن؛
- دِگَرِشْناپَذیری:❖ تغییرناپذیری؛
- مثال. «تغییرناپذیری» بیانکننده تغییر نیافتن وضعیت درونی خود شیء است.معادل: «حلقه در الگو پیدا شد: الگو:-*» [[بیناء|حلقه در الگو پیدا شد: الگو:- «تمام کردن» معنیهای زیر را حلقه در الگو پیدا شد: الگو:-:
- تَدُچْتَن:❖ مورد دچارشده قرار دادن؛
- مثال. آلودگی شدید هوا، بسیاری از کودکان را دچار بیماریهای تنفسی کرد.معادل: آلودگی حلقه در الگو پیدا شد: الگو:- هوا، حلقه در الگو پیدا شد: الگو:- از کودکان را به بیماری حلقه در الگو پیدا شد: الگو:-* حلقه در الگو پیدا شد: الگو:-.]] ([؟] بیانکن) نادِگَرْمائْدَن ([؟] تغییر یابنده نابودن) خود شیء ئَد ([؟] است (فعل ربط)).
همچنینی ببین دگرگونناپذیری
همچنینی ببین تغییرپذیری؛ دگرگونپذیری
(؟
عَبِرات ([؟] عبارت) «تمام کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):- [[بیناء|عَبِرات ([؟] عبارت) «تمام کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- حلقه در الگو پیدا شد: الگو:×-
- مثال. آلودگی شدید هوا، بسیاری از کودکان را دچار بیماریهای تنفسی کرد.معادل: آلودگی شَدِّمْئا ([؟] دارای شدت (شدید)) هوا، بِسْیاری ([؟] تعداد زیادی) از کودکان را به بیماری حلقه در الگو پیدا شد: الگو:-* تَدُچْت ([؟] مورد دچارشده قرار داد).]]:❖ بیانکن؛
- مثال. «تغییرناپذیری» بیانکننده تغییر نیافتن وضعیت درونی خود شیء است.معادل: «دِگَرِشْناپَذیری ([؟] تغییرناپذیری)» حلقه در الگو پیدا شد: الگو:-* نادِگَرْمائْدَن ([؟] تغییر یابنده نابودن) خود شیء ئَد ([؟] است (فعل ربط)).
همچنینی ببین بیانگر؛ گویا؛ نشاندهنده
)و جویاء ([؟] جستجوکن) کار ئِس ([؟] است).
- خَتِمْدَن:❖ مورد خاتمهداده شدن قرار دادن؛
- مثال. بعد از آن دعوای شدید، تصمیم گرفت رابطهاش را با او تمام کند.معادل: پَسَز ([؟] پس از) دعوا شَدِّمْئا ([؟] دارای شدت (شدید)) هه ([؟] مذکور؛ یادشده)، تَصِمْد ([؟] مورد تصمیمگیری قرار داد) رَبْطیَّت ([؟] ارتباط) اَش ([؟] آن/آنرا) را باهاش ([؟] بوسیله آن) بِخَتِمَد (؟ مورد خاتمهداده شدن قرار بدهد).
- تَهِنْدَن:❖ مورد کاملا مصرف شدن قرار دادن؛
- مثال. بچهها همه شیرینیها را تمام کردند و حتی یک دانه هم باقی نگذاشتند.معادل: بچهها همه شیرینیها را تَهِنْدَنْد (؟ مورد کاملا مصرف شدن قرار دادند) و حتی یکی را هم نَمِنْدَنْد ([؟] مورد مانده شدن قرار ندادند).
همچنینی ببین کامل کردن؛ خاتمه دادن؛ پایان دادن؛ منعقد کردن