اندوختن
ظاهر
عَبِرْماء ([؟] عبارت) «اندوختن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- اَنْدوزْدَن:❖ مورد اندوختهشدن قرار دادن؛
- مثال. پولم را اندوختهام، پس بتوانم خریدن یک دوچرخه را به استطاعت بگیرم.معادل: پول اَم ([؟] من/خودم) را ئیاَنْدوزِه ئَم (؟ مورد پسانداز شدن قرار دادهام) پس تایَد ([؟] شدنی بوده/است/خواهد بود) خریدن یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) دوچرخه را بِمَکِّنَم ([؟] مورد از عهده برآمدن قرار بدهم).