ازدواج کردن
ظاهر
عَبِرْماء ([؟] عبارت) «ازدواج کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- نِکاحِمْدَن:❖ مورد مرتبطشدن زناشویی قرار گرفتن؛
- مثال. برادرم در سی سالگی ازدواج کرد.معادل: برادر اَم ([؟] من/خودم) در سی سالگی نِکاحِمْد (؟ مورد مرتبطشدن زناشویی قرار گرفت).
- زُوجِمْدَن:❖ مورد زوجشدن قرار گرفتن؛
- مثال. برادرم در سی سالگی ازدواج کرد.معادل: برادر اَم ([؟] من/خودم) در سی سالگی زُوجِمْد (؟ مورد زوجشدن قرار گرفت).
همچنینی ببین عروسی کردن؛ به ازدواج درآوردن