تمام کردن
ظاهر
عَبِرْماء ([؟] عبارت) «تمام کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- کَمِلْدَن:❖ مورد کاملشدن قرار دادن؛
- اَتِمْدَن:❖ مورد تمامشدن قرار دادن؛
- خَتِمْدَن:❖ مورد خاتمهداده شدن قرار دادن؛
- مثال. بعد از آن دعوای شدید، تصمیم گرفت رابطهاش را با او تمام کند.معادل: پَسَز ([؟] پس از) دعوا شَدِّمْئا ([؟] دارای شدت (شدید)) هه ([؟] مذکور؛ یادشده)، تَصِمْد ([؟] مورد تصمیمگیری قرار داد) رَبْطیَّت ([؟] ارتباط) اَش ([؟] آن/آنرا) را باهاش ([؟] بوسیله آن) بِخَتِمَد (؟ مورد خاتمهداده شدن قرار بدهد).
- تَهِنْدَن:❖ مورد کاملا مصرف شدن قرار دادن؛
- مثال. بچهها همه شیرینیها را تمام کردند و حتی یک دانه هم باقی نگذاشتند.معادل: بچهها همه شیرینیها را تَهِنْدَنْد (؟ مورد کاملا مصرف شدن قرار دادند) و حتی یکی را هم نَمِنْدَنْد ([؟] مورد مانده شدن قرار ندادند).
همچنینی ببین کامل کردن؛ خاتمه دادن؛ پایان دادن؛ منعقد کردن