مستقر کردن
ظاهر
عَبِرْماء ([؟] عبارت) «مستقر کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- سَقَرْدَن:❖ مورد مستقر شدن قرار دادن؛
- مثال. شرکت بینالمللی، پس از مذاکرات طولانی، بالاخره دفتر خود را در شهر جدید مستقر کرد.معادل: شَرِکْخانِه ([؟] شرکت) میانْمِلَلی ([؟] بینالمللی) هه ([؟] مذکور؛ یادشده)، پس از شُقَبِلِشهای ([؟] فرایند مذاکرات) طولیک ([؟] طولانی)، دَرْنَهایَت ([؟] در نهایت) اِدارْگاه ([؟] مکان اداری (دفتر)) خود را در شهر جدید سَقَرْد (؟ مورد مستقر شدن قرار داد).