برجسته کردن
ظاهر
عَبِرْماء ([؟] عبارت) «برجسته کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- بَرْجِسْتَن:❖ مورد برجسته/نمایان شدن قرار دادن؛
- مثال. بخشی از متن را برجسته کردم.معادل: بخش هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) از متن را بَرْجِسْتَم (؟ مورد برجسته/نمایان شدن قرار دادم).
- بارِزْدَن:❖ مورد مشهود شدن قرار دادن؛
- مثال. فقط خطاهایش را برجسته کرد.معادل: تنها خطاها اَش ([؟] آن/آنرا) را بارِزْد (؟ مورد مشهود شدن قرار داد).
- رَفَعْدَن:❖ مورد مرتفعشدن قرار دادن؛
- مثال. نقشهای روی پارچه را برجسته کرد.معادل: نقشهای روی پارچه هه ([؟] مذکور؛ یادشده) را رَفَعْد (؟ مورد مرتفعشدن قرار داد).