اطمینان
ظاهر
عَبِرْماء ([؟] عبارت) «اطمینان» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- مُطِمِمْدَن:❖ اطمینان یافتن؛
- مثال. از توانامندی پسرش مطمئن شد.معادل: از توانمندی پسر اَش ([؟] آن/آنرا) مُطِمِمْد (؟ مورد اطمینان یافتن قرار داد).
- مُطِمْدَن:❖ مورد اطمینان یافتن قرار دادن؛
- اُنْمُطِمْدَن:❖ مورد مطمئن شدن قرار دادن؛
- مثال. باید به مشتریها اطمینان بدهیم که محصولات خوبی ارائه میدهیم.معادل: باید مشتریها را بِاُنْمُطِمیم (؟ مورد مطمئن شدن قرار بدهیم) که حَصِلْماءهای ([؟] محصولهای) خوب هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) بِاِرائیم ([؟] مورده ارائهشدن قرار بدهیم).