نگاه کردن
ظاهر
عَبِرْماء ([؟] عبارت) «نگاه کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- نِگَرْدَن:❖ مورد نگاهکرده شدن قرار دادن؛
- مثال. پشت میز که نشسته بود، مدام ساعتش را نگاه میکرد.معادل: وقتی پشت میز نِشینِمْدِه ئِد ([؟] مورد نشستهشدن قرار گرفته بود)، ساعت اَش ([؟] آن/آنرا) را پینِگَرْد (؟ مدام مورد نگاهکرده شدن قرار میداد).
- تَماشْتَن:❖ مورد تماشا شدن قرار دادن؛
- نَظَرْدَن:❖ مورد نظر (انتظار) قرار دادن؛
- چاوْدَن:❖ مورد به چشمآورده شدن قرار دادن؛
همچنینی ببین تماشا کردن؛ نظاره کردن؛ نگریستن