تلاش کردن
ظاهر
عِبُرْماء ([؟] عبارت) «تلاش کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- تَلاشْتَن:❖ مورد تلاش قرار دادن؛
- مثال. از مسیرت لذت بردن را تلاش کن.معادل: لِذَّتیدَن ([؟] مورد لذتبری قرار دادن) از سَیِرِمِش ([؟] فرایند سیر کردن) اَت ([؟] تو) را بِتَلاش (؟ مورد تلاش قرار بده).
- رِپْتَن:❖ مورد مصرفشدن توان قرار دادن؛
- کوشْتَن:❖ مورد کوشش قرار دادن؛
- مثال. دانشآموزان برای قبولی در دانشگاههای برتر، سالها تلاش کردند.معادل: دانشآموزها پَذیرِشْتَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار گرفتن) در دانشگاهای برتر را سالها کوشْتَنْد (؟ مورد کوشش قرار دادند).