فرو پاشیدن
ظاهر
عَبِرْماء ([؟] عبارت) «فرو پاشیدن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- آتَفِقِمْدَن:❖ مورد غیر متفقشدن قرار گرفتن؛
- مثال. پس از اتفاق افتادن آن خطا، سیستم فروپاشید.معادل: پَسَز ([؟] پس از) بُروزِمْدَن ([؟] مورد بروزیافتن قرار گرفتن) خطا هه ([؟] مذکور؛ یادشده)، سیستم هه ([؟] مذکور؛ یادشده) آتَفِقِمْد (؟ مورد غیر متفقشدن قرار گرفت).
همچنینی ببین فرو ریختن؛ از هم پاشیدن؛ فرو پاشاندن